تسلیم (عرفان و اخلاق)تسلیم، اصطلاحی در عرفان و اخلاق است. فهرست مندرجات۲ - واژه تسلیم در إصطلاح ۳ - واژه تسلیم در قرآن ۴ - واژه تسلیم درأحادیث ۵ - کلام إمام علی (ع) در مورد تسلیم ۶ - تسلیم در لسان إمام صادق (ع) ۷ - تسلیم در عرفان ۸ - وازه تسلیم در منابع متقدّم ۹ - درجات تسلیم در نگاه خواجه عبدالله أنصاری ۹.۱ - درجه نخست مقام تسلیم ۹.۱.۱ - نکتهای از عبدالرزاق کاشی ۹.۲ - درجه دوم مقام تسلیم ۹.۳ - درجه سوم مقام تسلیم ۱۰ - حقیقتِ تسلیم در نگاه خواجه عبدالله أنصاری ۱۰.۱ - تسلیمِ توحید ۱۰.۲ - تسلیمِ اقسام ۱۰.۳ - تسلیمِ تعظیم ۱۱ - تسلیم در نگاه امام خمینی ۱۲ - سه نوع تسلیم دیگر از عرفا ۱۳ - تسلیم، فوق مرتبه توکّل و رضاست ۱۴ - نزدیکی مقام تسلیم با مقام رضا ۱۵ - تفویض بالاتر از مقام تسلیم است ۱۶ - تسلیم در ادبیات عرفانی ۱۷ - تسلیم نزد علمای اخلاق ۱۸ - فهرست منابع ۱۹ - پانویس ۲۰ - منبع ۱ - واژه تسلیم در لغتتسلیم مأخوذ از سلام (از نامهای خداوند از آنرو که بریّ از عیب و نقص است)، گردن نهادن، راضی شدن، سلام کردن، عافیت طلبیدن و دوری جستن از آفت و بلاست. [۱]
ابن منظور، لسانالعرب، ذیل «سلّم».
[۲]
فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ذیل «سَلَمَ»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۲ - واژه تسلیم در إصطلاحتسلیم در إصطلاح، إطاعت از امر خدا، استقبال از قضا و اعتراض نکردن به مصائب و ناملایمات [۳]
علی بن محمد جرجانی، التعریفات، ج۱، ص۸۴ ـ ۸۵، چاپ عبدالرحمان عمیرة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
و اخلاص در توحید است. [۴]
حبیش بن ابراهیم تفلیسی، وجوه قرآن، ج۱، ص۲۰، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۵۹ ش.
این معنای اصطلاحی، برگرفته از قرآن کریم و احادیث ائمه علیهمالسلام است و با اصطلاحاتی از قبیل رضا و تفویض قرابت دارد.۳ - واژه تسلیم در قرآندر قرآن کلمه تسلیم دو بار به معنای گردن نهادن به امر خدا و رسول و یک بار به معنای تحیت و تعظیم به کار رفته است. همچنین این معانی در ترکیباتی از ریشه «سَلَمَ» فراوان به کار رفته است حضرت ابراهیم علیهالسلام نمادی از تسلیم است، چنانکه در پاسخ به خطاب خداوند که فرمود: «اَسْلِمْ»، گفت : «اَسْلَمْتُ لِرَبّ العالَمین» که مفسران این آیه را ناظر به استقامت بر اسلام و اخلاص در توحید دانسته اند. [۱۴]
طبرسی، مجمعالبیان، ج۱، ص۳۹۸.
[۱۵]
احمد بن محمد میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج۱، ص۳۷۰، چاپ علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ ش.
۴ - واژه تسلیم درأحادیثتسلیم در احادیث اهل سنّت [۱۶]
ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۱، ص۲۳۳، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت (بی تا).
و پیش از آن در احادیث شیعی به معنای فرمانبرداری از خداوند آمده است. امام صادق علیهالسلام در حدیث معروف «جنودِ عقل و جهل» تسلیم را از لوازم عقل شمرده و ضد آن را شک دانسته است. [۱۷]
محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۶۹ـ۷۰، چاپ محمدجواد، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
ملاصدرا در شرح این حدیث، تسلیم را به معنای اذعان و تصدیق قلبی ذکر کرده است [۱۸]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرزای، الأسفارالأربعة، ج۱، ص ۴۴۵
سخن امام علی علیهالسلام نیز ناظر به این معناست : «اسلام همان تسلیم و تسلیم همان یقین و یقین همان تصدیق و تصدیق همان اقرارو اقرار همان عمل کردن است». [۱۹]
محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۵۰، چاپ محمدجواد، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
۵ - کلام إمام علی (ع) در مورد تسلیمدر حدیثی از امام علی علیهالسلام آمده است که «خداوند به داود نبیّ (علیهالسلام) وحی کرد، می خواهی و میخواهم و فقط آنچه میخواهم میشود، پس اگر نسبت به آنچه میخواهم تسلیم گشتی، در آنچه میخواهی تو را کفایت میکنم و اگر نسبت به آنچه میخواهم نیز تسلیم نگردی، تو را در آنچه میخواهی در رنج میافکنم، پس جز آنچه میخواهم نمیشود». [۲۰]
مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۹، ص۱۳۶.
۶ - تسلیم در لسان إمام صادق (ع)حدیث دیگری نزدیک به همین مضمون از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که چنانچه بنده به قدرت خداوند مُقِرّ و به خواست او تسلیم باشد، خداوند هم حاجتش را بر آورده میسازد. [۲۱]
مجلسی، بحارالأنوار، ج۹۰، ص۱۸۹.
۷ - تسلیم در عرفاندر عرفان تسلیم، پایداری و دگرگون نشدن ظاهر و باطن هنگام بلاست. [۲۲]
علی بن محمد جرجانی، التعریفات، ج۱، ص۸۵، چاپ عبدالرحمان عمیرة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۲۳]
محمد بن حسین سلمی، طبقات الصّوفیّة، ج۱، ص۵۹، چاپ نورالدین شریبه، قاهره ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۸ - وازه تسلیم در منابع متقدّماین واژه معمولاً در منابع متقدم جایگاه جداگانه ای نداشته و بخشی از آن در مقام توکل و بخشی در مقام رضا آمده، [۲۴]
ابوبکر محمد بن ابراهیم کلاباذی، التّعرف لِمذهب اهل التصوّف، ج۱، ص۱۰۱، دمشق ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
[۲۵]
عبداللّه بن علی ابونصر سراج، کتاب اللّمع فی التصوّف، ج۱، ص۵۱ ـ۵۳، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴.
گاهی نیز همراه با رضا به کار رفته است. [۲۶]
محمد بن حسن اسنوی، حیاةالقلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، ج۲، ص۲۳۱، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت (بی تا).
[۲۷]
محمد بن حسن اسنوی، حیاة القلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، ج۲، ص۲۳۶، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت (بی تا).
۹ - درجات تسلیم در نگاه خواجه عبدالله أنصاریخواجه عبداللّه انصاری تسلیم را جزو برترین مراتب سلوک، پس از مقام «تفویض» و «ثقه»، و شامل سه درجه میداند. ۹.۱ - درجه نخست مقام تسلیماول تسلیم شدن در برابر آنچه «مزاحم عقول» است. [۲۸]
عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، ج۱، ص۸۰ ـ۸۳، تهران ۱۳۶۱ش.
در تفسیر این سخن، تلمسانی گفته است که اگر مقصود خواجه عبداللّه از تسلیم تجرید باشد، آنگاه رهایی از تمام اسباب مادی لازم است و این امر مزاحم عقول است یعنی عقل چنین کاری را نهی میکند. به نظر او از موارد دیگر مزاحمت عقول معانی غیبی است که در مراتب بالاتر سلوک آشکار میشود و این معانی مخالف عقول و اوهام است. [۲۹]
سلیمان بن علی تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین، ج۱، ص۲۱۲ـ۲۱۳، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس ۱۹۸۸، چاپ افست قم ۱۳۷۱ش.
۹.۱.۱ - نکتهای از عبدالرزاق کاشیبه گفته عبدالرزاق کاشی منظور از تسلیم در برابر مزاحمت عقول، تسلیم در برابر حوادث و بلایای طبیعی یا دگرگونیهای اجتماعیِ نامطلوب است که انسان به دلیل نادانی نسبت به عوامل و اسباب آنها از درکشان عاجز است [۳۰]
عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۱۸۹ـ۱۹۰، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
۹.۲ - درجه دوم مقام تسلیمدوم، تسلیم به گونه ای که سالک علوم ظاهری را رها کند و از طریق عوالمی که در سلوک برایش حاصل میشود به فنای نفس و کشف حقیقت نایل شود [۳۱]
عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، ج۱، ص۸۲، تهران ۱۳۶۱ش.
[۳۲]
عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۱۹۱، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
[۳۳]
سلیمان بن علی تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین، ج۱، ص۲۱۴، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس ۱۹۸۸، چاپ افست قم ۱۳۷۱ش.
۹.۳ - درجه سوم مقام تسلیمسوم، تسلیم هر چیزِ پایینتر از حق به حق، که در آن فنای همه چیز در حق مشاهده شود. [۳۴]
عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، ج۱، ص۸۳،تهران ۱۳۶۱ش.
[۳۵]
محمود بن عبدالکریم شبستری، مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، ج۱، ص۳۱۱، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۷۱ش.
سالک در این مرحله در مییابد که او نیست که خود را تسلیم حق کرده بلکه این حق است که سالک را تسلیم حق کرده است. [۳۶]
سلیمان بن علی تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین، ج۱، ص۲۱۵، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس ۱۹۸۸، چاپ افست قم ۱۳۷۱ش.
[۳۷]
عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۱۹۲، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
۱۰ - حقیقتِ تسلیم در نگاه خواجه عبدالله أنصاریدر رساله صد میدان منسوب به خواجه عبداللّه، حقیقتِ تسلیم نیز سه قسم ذکر شده است. ۱۰.۱ - تسلیمِ توحیدتسلیمِ توحید، که پرستش خداوند بدون طلب چیزی از او، شناخت خداوند بدون دیدن او، و پذیرفتن وی بدون دریافتی ازاوست. ۱۰.۲ - تسلیمِ اقسامتسلیمِ اقسام، که عبارت است از اینکه بنده بر وکیلِ حق اعتماد کند، با گمان خوب حکم وی را بپذیرد و تلاش خود را در جهت بهره گیری از نفس رها کند. ۱۰.۳ - تسلیمِ تعظیمتسلیمِ تعظیم، و آن است که بنده سعی خود را برای هدایت شدن کم شمارد و بداند که خداوند به هر که بخواهد یاری و هدایت میرساند و فضل خود را شامل حالش میکند. [۳۸]
عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، ج۱، ص۳۳۹، متن عربی با مقایسه به متن علل المقامات و صدمیدان، ترجمه دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، تهران ۱۳۶۱ش.
۱۱ - تسلیم در نگاه امام خمینیامام خمینی تسلیم را عبارت از انقیاد باطنی و اعتقاد قلبی و سلامت نفس از عیوب و خالی بودن آن از ملکات خبیثه میداند. [۳۹]
خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۴۰۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
به اعتقاد امام خمینی تسلیم یکی از صفات نیکوی مؤمن است که بهواسطه طی مقامات معنوی و معارف الهی محقق میشود و کسی که تسلیم حق و اولیاء خدا شود در مقابل آنها چونوچرا نکند؛ لذا زود به مقصد میرسد. [۴۰]
خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۴۰۲-۴۰۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
انسان باید بکوشد تا طبیب حاذق پیدا کند و چون طبیبی کامل یافت در نسخههای او اگر چونوچرا کند و تسلیم او نشود و با عقل خود بخواهد خود را علاج کند، چهبسا که به هلاکت رسد. [۴۱]
خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۴۰۳-۴۰۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
برخی اندیشمندان مقام تسلیم را بالاتر از مقام رضا میدانند زیرا در مقام رضا هرچه خداوند انجام دهد موافق طبع و میل فرد خواهد بود، اما در مقام تسلیم طبع و میل خود را به خدا سپرده است. امام خمینی مقام رضا را بالاتر از مقام تسلیم میداند [۴۲]
خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۶۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
اگرچه معتقد است مرتبهای از مقام تسلیم فوق مقام توکل و رضاست زیرا اگر سالک اهل طلب و محبت و به دور از انانیت و نفسانیات باشد خداوند متعال با یک جلوه و جذبه او را به فنا و صعق مطلق میرساند، همان گونه که برای حضرت موسی (علیهالسّلام) روی داد و اگر هم دارای نقصی باشد، با همین جلوه رحمانی که از روی عنایت خاص الهی حاصل شده، از میان برمیخیزد که این مقام از تسلیم، از توکل و رضا به قضای الهی بالاتر است. [۴۳]
خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۴۰۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
[۴۴]
خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۱۹۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
به اعتقاد امام همین تسلیم در بارگاه قدس الهی یکی از مصلحتهای امراض روحیّه است و خود نفس را صفا میدهد و نورانیت باطن را زیاد کند. [۴۵]
خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۴۰۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
۱۲ - سه نوع تسلیم دیگر از عرفاعرفا سه نوع تسلیم دیگر نیز ذکر کرده اند: ۱) تسلیم شدن در برابر خداوند، به گونه ای که بنده در مقابل مصائب راضی باشد. [۴۶]
عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصادالعباد، ج۱، ص۲۸۵، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ش.
این تسلیم را استسلام یا تسلیم در افعال گفتهاند و تسلیمِ به زبان را دعا دانسته اند. [۴۷]
حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین بن عربی، ج۱، ص۴۳، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ش.
۲)تسلیم شدن مرید به شیخ، به طوری که سالک در ظاهر و باطن تسلیم شیخ باشد، او را بیشتر دوست بدارد و به او به نظر ارادت بنگرد. [۴۸]
عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصادالعباد، ج۱، ص۲۸۵ـ۲۸۶، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ش.
[۴۹]
احمد بن محمد علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، ج۱، ص۳۴۹، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۹ش.
۳) تسلیم خداوند، که عبارت است از تجلی او بر پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم. [۵۰]
حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین بن عربی، ج۱، ص۴۳، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ش.
۱۳ - تسلیم، فوق مرتبه توکّل و رضاستدر توکل، بنده خداوند را وکیل خود قرار میدهد اما تعلّق به امور دنیوی را کنار نمیگذارد و در مرتبه رضا سالک به آنچه خداوند مقرر کرده رضایت میدهد. اما تسلیم، ترکِ اعتراض در امورِ وارد بر شخص، با قطع تعلّقِ کلی شخص به آنها و سپردن همه کارها به خداوند است. [۵۱]
محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۸۵ ـ ۸۶، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۹ش.
۱۴ - نزدیکی مقام تسلیم با مقام رضابه سبب نزدیکی مقام تسلیم و تفویض برخی این دو مقام را مترادف هم دانسته اند، چنانکه نراقی معنای اخیر تسلیم را تفویض نامیده است [۵۲]
مهدی بن ابی ذرنراقی، جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۱۳، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
۱۵ - تفویض بالاتر از مقام تسلیم استبرخی نیز بین تسلیم و تفویض فرق نهاده و گفتهاند که توکل صفت انبیاست، جز حضرت ابراهیم علیهالسلام که متصف به صفت تسلیم، و پیامبرصلی اللّه علیه وآله وسلم که متصف به صفت تفویض است. [۵۳]
محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۶۵۶، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
با توجه به آیه «اُفَوِّضُ اَمری اِلَی اللّه...» کار خود را به خدا وا گذاشتم؛ [۵۴]
محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۴۴، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
واین سخن پیامبر بعد از اقامه نماز:«اَللّهُمَ اِنّی اَسْلَمْتُ نَفسی اِلیکَ وَفَوَّضْتُ اَمْری اِلیک»پروردگارا نفس خود را به تو تسلیم و کار خود را به تو واگذار کردم؛ [۵۵]
منصوربن اردشیر عبادی، صوفی نامه: التصفیة فی احوال المتصوفة، ج۱، ص۱۱۵، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ش.
تفویض مرتبه ای فوق تسلیم و فقط مختص به پیامبر اکرم است. همچنین گفته شده که توکل بدایت، تسلیم حد وسط، و تفویض نهایت است. [۵۶]
محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۴۴، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
۱۶ - تسلیم در ادبیات عرفانیدر ادبیات عرفانی، تسلیم به معنای قربان کردن نفس و ترک اختیار است [۵۷]
محمد بن ابراهیم عطار، اسرارنامه، ص ۱۰۰، چاپ صادق گوهرین، (تهران) ۱۳۶۱ ش.
[۵۸]
محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، ج۱، ص۵۴۸، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۶ش.
[۵۹]
جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، ج ۱، دفتر اول، بیت ۹۱۶، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۶۰]
شمس الدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۱۰۶، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ش).
[۶۱]
شمس الدین محمد حافظ، دیوان، ج۱،ص۳۵۲،چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ش).
[۶۲]
مصلح بن عبداللّه سعدی، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۵۴۶، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
و در متون عرفانی ترکیباتی نظیر «جامه تسلیم» (جامه صوفیانه مردان کامل و اهلِ سلامت) و «سجاده تسلیم» به کار رفته است [۶۳]
محمد بن ابراهیم عطار، منطق الطیر: مقامات الطیور، ج۱، ص۱۰۷، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۶۵ش.
[۶۴]
محمد بن ابراهیم عطار، مختارنامه: مجموعه رباعیات، ۱۳۷۵ش، ص ۱۴۶، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۷۵ ش.
مفهوم تسلیم نزد شاعران کمابیش نزدیک به رضا به کار رفته است. [۶۵]
شمس الدین محمد حافظ، ج۱، ص۲۷، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ش).
[۶۶]
شمس الدین محمد حافظ، ج۱، ص۴۱، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ش).
۱۷ - تسلیم نزد علمای اخلاقتسلیم نزد علمای اخلاق از جمله فضائلی است که ذیل مقوله «عدالت» می گنجد. و نیز عبارت از آن است که بنده به افعالِ خداوند یا کسانی که بر افعال آنها اعتراض جایز نیست، رضایت بدهد و آنها را بپذیرد، اگر چه موافق میل او نباشد. [۶۷]
محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۶، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۹ش.
در برخی متون ادبی اخلاقی [۶۸]
مصلح بن عبداللّه سعدی، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۶۱، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
نیز تسلیم در زمره صفات درویشان آمده است.۱۸ - فهرست منابع(۱) قرآن. (۲) ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، قاهره۱۳۱۳، چاپ افست بیروت (بی تا). (۳) ابن منظور، لسانالعرب. (۴) عبداللّه بن علی ابونصر سراج، کتاب اللّمع فی التصوّف، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴. (۵) محمد بن حسن اسنوی، حیاة القلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت (بی تا). (۶) عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، متن عربی با مقایسه به متن علل المقامات و صدمیدان، ترجمه دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، تهران ۱۳۶۱ش. (۷) حبیش بن ابراهیم تفلیسی، وجوه قرآن، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۵۹ ش. (۸) سلیمان بن علی تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس ۱۹۸۸، چاپ افست قم ۱۳۷۱ش. (۹) علی بن محمد جرجانی، التعریفات، چاپ عبدالرحمان عمیرة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۱۰) شمس الدین محمد حافظ، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ش). (۱۱) حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین بن عربی، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ش. (۱۲) مصلح بن عبداللّه سعدی، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش. (۱۳) محمد بن حسین سلمی، طبقات الصّوفیّة، چاپ نورالدین شریبه، قاهره ۱۴۰۶/۱۹۸۶. (۱۴) محمود بن عبدالکریم شبستری، مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۷۱ش. (۱۵) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول کافی، ترجمه و تعلیق محمد خواجوی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۰ش. (۱۶) طبرسی، مجمعالبیان. (۱۷) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۱۸) منصوربن اردشیر عبادی، صوفی نامه: التصفیة فی احوال المتصوفة، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ش. (۱۹) عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش. (۲۰) محمد بن ابراهیم عطار، اسرارنامه، چاپ صادق گوهرین، (تهران) ۱۳۶۱ ش. (۲۱) محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش. (۲۲) محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۶ش. (۲۳) محمد بن ابراهیم عطار، مختارنامه: مجموعه رباعیات، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۷۵ ش. (۲۴) محمد بن ابراهیم عطار، منطق الطیر: مقامات الطیور، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۶۵ش. (۲۵) احمد بن محمد علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۹ش. (۲۶) ابوبکر محمد بن ابراهیم کلاباذی، التّعرف لِمذهب اهل التصوّف، دمشق ۱۴۰۷/۱۹۸۶. (۲۷) محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، چاپ محمدجواد، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۲. (۲۸) مجلسی، بحارالأنوار. (۲۹) جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش. (۳۰) احمد بن محمد میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، چاپ علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ ش. (۳۱) عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ش. (۳۲) مهدی بن ابی ذرنراقی، جامع السعادات، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا). (۳۳) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۹ش. (۳۴) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، چاپ نجیب مایل هروی، مشهد (۱۳۵۷ش). ۱۹ - پانویس
۲۰ - منبع• دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تسلیم عرفانی»، شماره۳۵۴۵. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی. |